سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست نوشته های من در رستوران ملایری


ساعت 10:8 عصر چهارشنبه 85/8/17

دوباره دلم هوای بی کسی پرنده ای کوجک را می کند که با چشمان کوچکش

آرام آرام سنگدلی مرا نظاره گر است.باز دلم می خواهد صدای آواز های

شاد و غمناکش را با گوشهای نیمه شنوایم بشنوم.دلم می خواهد پرنده ی

کوچک قلب من بگوید:دوستت ندارم.و من با التماس پرهای کوچکش را

نوازش کنم و بگویم:عزیز دلم مرا ببخش.
..........................................................

به من نگاه کن ای جان چگونه در همه حال

صبورتر ز درخت

گشوده دست به سویت زعشق سرشارم

پرنده وار به هرجا به صد هزار سرود ترانه خوان توام با تو گرم گفتارم

به سوی کوی تو دریای من ! روان چو رود

نفس زنان همه در آرزوی دیدارم

دگر چگونه بگویم که دوستت دارم

اگر تو نیز ندانی خدای میداند!!

 
......................................

شب است وآسمان در تیرگی عمیق و بی انتهایش سراسر ستاره های

چشمک زن را به میهمانی طلبیده است و من حیران و سرگردان به دنبال

ستاره ی کوچک و چشمکزن خود می گردم .ستاره ای که روزی از آن من بود

و من با ناسپاسی رهایش کردم.ستاره ی من رفت چشمان مرا منتظر باقی

گذاشت.ستاره ی من رفت تا ستاره ی عشق دیگری باشد . عشقی که قدر

نورهای آسمانی اش را بداند و من تا آخر عمر در سوگ از دست دادن

ستاره ی خودم بمانم.

با تشکر از فاطمه خانم و ممنون از اینکه این نوشته زیبا را برای ما

فرستادن اما یه آرزو دارم و داشتم اینکه نبینم هیچ وقت دل دوستانم

ابری باشه امید وارم که به زودی مشکل فاطمه هم حل بشه


¤ نویسنده: مانی آسمانی

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
8
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
6313

:: درباره من ::

دست نوشته های من در رستوران ملایری

مانی آسمانی
بلبل به سر چشمه چه کار آمده ای؟؟؟؟؟ تشنه شده ای....یا به شکار آمده ای؟؟؟؟؟ نه تشنه شدم... نه به شکار آمده ام عاشق شدم و به دیدن یار آمده ام ! با سلام

:: لینک به وبلاگ ::

دست نوشته های من در رستوران ملایری

:: آرشیو ::

سلام
پاییز 1385

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

بار دیگر,تولدی دوباره
1 آرزو

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::