شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم
و تودر پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران وسرگردان چشمهایی است رویایی
ومن تنها برای با طراوت ماندن ان چشم رویایی دعا کردم
.................................
غمی نشسته در شبم مرا رها نمی کند نگاه کن که با دلم چه کارها نمیکند
تمام خلوت مرا شکسته حجم خستگی چگونه دستهای تو مرا دعا نمیکند
ببین کنار لحظه ها تن شکسته مرا بیا که بی تو غم مرا ز خود جدا نمی کند
قسم به خلوت دل و ترانه های خسته ام کسی در خیال را به جز تو وا نمی کند
.............................
و اما سخن آخر:
همیشه به یاد داشته باش
تا به فراموشی بسپاری
آنچه را که اندوهگینت می سازد
اما...
هرگز فراموش نکن
به یاد داشته باشی
آنچه را که شادمانت می سازد...
در دجه اول باید تشکر کنم از شعر های زیبات و در درجه بعدی برات دعا میکنم تا بتونی به اون چیزی که میخواهی برسی